یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۸۸ مطلب با موضوع «داستان بیمارستان کشیده شدن» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

بچه ی خوشکلی بودم همیشه نماز همیشه فکر پاک و چشم هیز دست خودم نبود سیستم اینجوری بود البته هیز مجازی بودم و زنها انواع سحر و جادو رو روم پیاده کردن تا رفتم تیمارستان و دیگه منو نخواستن تا موقعی که درس میخوندم امیدها به من بود تا دخترشون رو بگیرم ولی الان دیگه باید برای شهوت قرص میخوردم و دیگه هیشکه منو نمیخاست و فضا ضدم چیدن که من فاسدم و بیمار روانیم کردن و من هنوز توبه مبکردم و نماز میخوندم دیگه تحریک نمیشدم ولی الان یادشون رفته زمانی بر من میگذشت که برام میمردن الان چیزی نمیخام حتی خودشونو حتی زن حتی دخترشونو اما وقتی فکر جنسی میکنم میسوزن و دیوونه میشه دختره حتی شاید ازدواج کردن ولی نمیتونن تحمل کنن که من زنی رو بخام امروز از محبت مادران گفتم و مادری منو خواست قرآن گوش دادم موقه قلیون و فکر جنسی نکردم دختره آروم شد ولی حق به من بده درسته آرامش ندارم و عقده جنسی دارم  چون منو مادرهاتون به شدت میخواستن زمانی من مجبورم جنسی فکر کنم ولی اگه حالا هم منو مادرها بخان دیگه سعی میکنم جنسی فکر نکنم و فقط لذت ببرم ولی حق بده عقده جنسی به زنها داشته باشم چون مدام جادو میشدم و تحریک بودم ولی اگه میخای تو خلوتام فکر جنسی نکنم و دختره دیوونه نباشه باید به فکرم باشن و بهم خوش بگذره!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۰۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه زمانی دنبال آدمایی بودم که محبتشون بالا و عرفان و خداشناسیشون تا سرحد عرش و دعام کنن برم بالا بالاها ولی حالا میبینم یک مادر قوی تر از همه ست و کارم رو راه میاندازه نه فقط مادر خودم بلکه باید دل مادرها رو بدست بیارم حتی مسئله جنسی و زن نگرفتن هم میتونم حل کنم با دعای مادران و اقدر ارزش داره پیش خدا که اگه دعام کنن و از دستم راضی باشن میتونم دور زن گرفتن رو خط بکشم و همیشه خوش باشم ولی خعلی سخته رضایت مادران رو بدست آورد مثله کوه کندنه حالا میفهمم اگه مامانم از دنیا بره خدایی نکرده دیوانه میشم و الکی تلاش بیهوده کردم و زور الکی زدم در حالیکه باید اونو خوشحال میکردم حالا میفهمم چرا راضی شد برم تیمارستان بستری شم یا چرا تو درسام کمکم نمیکرد چون همیشه پیشش بمونم و ازش جدا نشم منه خل هم برای خودم آرزوها داشتم که یکی یکی پرپر شد ولی همون مامان روز به روز پیر تر میشه و کمرش خمیده تر و‌دستاش چروکه از غذاهایی که برام درست میکنه و ظرف هایی که میشوره ولی باز امید به من داره و من ناشکر دنبال شرایطی مناسب برای پیدا کردن دختر خوب برای ازدواجم و هنوز دل به دنیا دادم که تنها بزارم مامانمو با اینکه میدونم آخرش نابود شدن و شکسته باز فکر میکنم ازدواج یعنی خوشبختی و نمیفهمم مادرم به امید به من زنده است و داره روز به روز بخاطر من مثه شمع آب میشه آه چه بی وفام من! من هنوز دنبال معجزه ام ولی مامانمو فراموش کردم حتی نمیدونم چکار براش کنم تا راضی شه و هنوز ته دلم دختری غرغر میکنه که منو بگیر و هنوز من یه روز بدون مامانم نمیتونم زندگی کنم درحالیکه قدرشو نمیدونم و حواسم نیست که مامانم به اندازه امام زمانم دوستم داره و حواسش به منه ولی چرا من نمیفمم و هنوز چشم به بیرون دارم چرا من تلاشی نمیکنم مامانمو راضی کنم و چشم به بیرون دوختم که کسی نجاتم بده چرا من شاکر نیسم و انقدر نمک نشناسم و نور و محبت بزرگ خدا رو در خانه حس نمیکنم؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

سلام خودارضایی اگه ارضا کنی خودتو مثل اینه خودکشی کردی و تو زندگی ناموفق میشی و خودتو سرزنش میکنی حتما و حس گناه میگیری و عذاب وجدان شدید یه نکته بگم درمورد خودکشی امسال هر شب برنامه زندگی پس از زندگی رو دیدم و سه تا مهمان یادمه درمورد خودکشی صحبت کردن یکیش میگفت جای طناب رو گلوشون مونده بود و خدارو صدا میزد که کمکش کنه و در عذاب بود یکیش میگفت خودکشی کرده بود میخاست بیاد جسم منو که تو کما بودم رو تسخیر کنه و بدترین عذاب هارو میچشید و اکه قرار بود مثلا شصت سال زندگی کنه و توی بیست سالگی خودکشی کرده این چهل سال رو عذاب شدید میدید اون دنیا یکی دیگه شون میگفت طرف که خودکشی کرده بود نمیتونست اون شربت گوارا رو بخوره و داد به من و بخاطر من خودکشی کرده بود و اون دنیا تو خونه مجلل راهش نمیدادن و میگفت من نمیتونم این شربت خنک رو بخورم گلوم درد میکنه 

خلاصه خودارضایی مثل خودکشیه و مرد میدون میخاد بزنه ولی خودشو ارضا نکنه البته شرایط داره اولا باید عشقی در ذهن باشه و مثلا زنی به یادت باشه که آب عشق ساخته بشه و مست بشی یا آرایش کنی پس باید کارای بزرگ کنی مثلا وبلاگ بنویسی و فیلم بگیری و کارای موفقیت انگیز کع پیشرفت کنی هر روز که بخوانت دوما باید شهوتت شیطانی نباشه که نتونی دست به خودت بزنی بلکه سوما باید ذکر خدا بگی و با خودت بازی کنی تا خودت رو ارضا نکنی وگرنه مومن و متقی نیسی و نباید یه فیلم پورن پدرت رو درآره بلکه باید قوی باشی تا جایی که اگه زنی جلوت لخت شد امتنا کنی و دست رد بزنی پس باید مرد باشی و قوی حالا اگه خوشت اومد نباید تا ارضا شدن پیش بری و درسته کار خطرناکیه بازی با خود ولی لذتی داره صدبرابر ارضا شدن اکه آب عشق یا باده یا پیشاب بیرون بیاد کلا عاشقی ولی زیاد پیش اومده برام حتی چند هفته پیش بود اشتباهی ارضا شدم و غم وجودم رو گرفت و آرامشم گرفته شده و خدا ادبم کرد که قرآن باید بخونی و فهمیدم از قرآن دور شدم که نتونستم خودمو کنترل کنم البته فکرم به شدت جنسی بود وقتی با خودم بازی کردم ولی باز اگه ارضا نشی و فرشته ها کمکت بدن و خدا و شهدا نگه ت دارن مثلا داری سوره قل هو الله میخونی و خلوت کردی هدیه میدی به شهیدی و با خودت بازی میکنی و ممکنه فکر هم داشته باشی بعد میبینی اون شهید ازت مراقبت میکنه و زنهای فاحشه رو دور میکنه و لذت میبری و آرایش میکنی یا میخوری آب عشق رو و آروم میشی ولی اگه به گناه افتادی درسته عمدی نبوده ولی حتما غمی به دلت میشینه مثلا ممکنه خواب پریشان ببینی و بالت رو ازت بگیرن یا فرشته ها کمکت ندن که موفق باشی پس مرد باش اگه نتونی جلوی شهوتت رو قبل ازدواج بگیری و عاشق نباشی و لذت نبری هم تو انتخاب عشقت ناموفقی هم تو رابطه هاتون باید مرد باشی جق بزنی ولی خودتو ارضا نکنی و عاشق بمونی و به آب عشق راضی باشی وگرنه منم خعلی فشار روم بود با اینکه نماز میخوندم بر سر ارضا کردن خودم سه بار تیمارستان بستری شدم و فهمیدم اگه ذکر میگفتم و روش کار رو بلد بودم و خدا یاری میرسوند میتونستم خوش باشم و نوجوانیم رو الکی هدر دادم با گناه!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۱۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

و اما داستان تیمارستان:من البته قبول دارم تا حدی اسکیزوفرنی ام ولی به قول دکتر خطرناک نیست!و داستان اینه که من وبلاگنویسی میکردم ایام نوجوانی و به قول بابام 40 نفر رو دیوانه کردم که از زبونش دررفت و خیلیا بهم وسواسی بودن و همش حس میکردم همه دارن منو میبینن مخصوصا پشت کامپیوتر البته شهوتم قوی بود و هر روز یه بار از فیلتر رد میشدم و اونموقه هنوز فیلتر نبود و جرم بود و بعدش سایتا فیلتر شد و نمیدونستم  باید چکار کرد که بعدها فهمیدم میشه به پیشاب راضی بود خلاصه یه همسایه جدید روانشناس بعد از اینکه پشت کنکور بودم و همه جارو با وبلاگ بهم زده بودم اومد خونمون و میگفت زندگی من گیاهیه و باید دکترها ی تیمارستان یا جنگ روان منو ببینن و قرص بنویسن باید بری تیمارستان و منم توضیح دادم تو چندتا کلیپ آپارات که عصبانی شدم و گفتم من زندگیم گیاهیه؟  البته شهوتم هم خیلی کم شده بود و اسپرم نداشتم خلاصه خونه رو بهم زدم و یه کبریت روشن کردم پرتاب کردم روی, بابام و بابامم همونجا تلفن رو برداشت و بدون زنگ زدن به همسایه روانشناس گفت داره آتیشم میزنه و حتی از سر جاشم تکون نخورد بعد فورا زنگ زدن آمبولانس و پلیس و بیهوشی و اینا و دکتر زنی که تو تیمارستان بود میگفت تو میخاستی باباتو آتیش بزنی ومنم گفتم اگه میخاستم واقعا  نفت میوردم و آتیش میزدم نه با یه چوب کبریت و خلاصه ده سال قرص جنایتکارهارو دادن به خورد من و خودم قطعش کردم قرصامو و دوبار دیگه هم بردنم تیمارستان ولی از موقعی که فیلم میسازم میزارم آپارات کسی بهم وسواسیت نداره مخصوصا زن ها و راهمو پیدا کردم و دیگه نرفتم تیمارستان! 
به نظرتون میشع گنجشک رو بجای قناری رنگ کرد؟! یعنی من بشینم خونه بجام یه نفر دیگه کامنتارو جواب بده؟!خدا خوشش میاد؟!عذاب نازل نمیشه؟!البته نماز برای مرده ها خیلی خوبه!!! 
من فکر میکردم هرچی تو آپارات و باهم و اینجا ویسگون قوی تر کار کنم لایکا زیاد تر و دخترا دورم جمع میشن ولی حالا میبینم خرم حسابم نمیکنن!! اولویت باکیه شاید ضعیفم شاید خرابکارم و روانی! 
لطفا هرکی منو تو اینستاگرام دید آدرس بده برم ببینم آخه هر چی گشتم چیز خاصی نبود!!! 
ببین لاشی من خعلی وقتی میشه دنبال عشق نمیگردم و نیمه گمشدم فعلا دنبال یکیم بزنم تو سرش!!! 
آیا نفس های من تو دل چندتا دختر رفته و خودم نمیدونم وقتی 99%راه کرونایی شدن و این همه کشته از طریق تنفس و دهانه
https://www.aparat.com/12eza سلام لطفا کلیک بفرمائید☺    ☝  ( ´◔ ‸◔‘)
من محمدعلی ام و روز تولد حضرت بدنیا اومدم و تو خونه علی صدام میکنن در ۲۰ بهمن ۱۳۶۸ من مجردم ،کلی نامزد خیالی دارم ،ماهیانه ۷۰۰ ت مامانم از حقوق بازنشستگیش بهم میده، سه بار تیمارستان بستری شدم،از ۱۸ سالگی تیمارستان بودم و از موقی که کلیپ میسازم دیگه نرفتم اونجا،اسکیزوفرنی ام،بیکارم، بیشتر تو خونه م کم بیرون میرم همش فیلم میسازم زیاد میخابم متاسفانه و یا جادو میشم یه بار تو نوجوانی گولم زدن بدون آگاهیم که کجا میخان ببرنم پیش رمالی در روستایی بردنم رمال گفت ۱۰ تا زن جن داره که مثل کوک ساعت پستشون عوض میشه!!!
مارو میبینی حامله نشی یهوعکی!😆                  
حالا ک اونقدر زحمت کشیدی اومدین فیلم زیر عکسامو ببین خوب دیگه!
دختره اگه از شهوت گفتن من بدت میاد ببین چ گناهی کردی ولی اگه دنبال پاکی هستی یه فکری به حال خودم بکنم!!
من بیشتر دیونه ام تا عاقل لامصب عقل انتها نداره دیوانگی زود تموم میشه!!
پول داشته بآش زن که بهت میدن هیچی زن دومم بهت میدن!!
لطفا حساس نشو!!!
برو پیش همونی که بغلش کردی!
من به حسین احتیاج دارم!
ندیدی خرم لایی خورد!
هه خیره نشه دختره مگه خره که بده بره شلغم!

    

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۴۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر

اه اه اقد بدم میاد از اینا چه بخوان روانشناس باشن چه جاسوس که مارو از دور کنترل و به خیال خودشون درمون میکنن این آدم های حقیر که نمیدونن نماز عشاء چند رکعته اومدن بالای سر ما تا به اصطلاح درمانمون کنن و دارن حقارت خودشون رو اثبات میکنن که اسلام پیروز است و مومن حالا اینا هرچقد بخوان زور بزنن مثل حیوان سرجای خودشون پیشرفت نمیکنن انگار تقصیر منه که نمیتونن نقشه های شومشون و ریاست ها و مسولیت های پست دنیوی رو تصاحب کنن اصلا هم دلشون واسه ما نمیسوزه دم دستگاهی دارن که ما مثل موش آزمایشگاهیشونیم و باید تحت نظر اینا باشیم انگار هرکاری مثبتی ما میکنیم  از صدقه سر اینا است اینا اونقدر پستند که فکر میکنن اگه ما دلهارو آروم کردیم و نشاط آوردیم از زحمت های فراوانی است که میکشند اینا میخان نامی از اسلام و دین و پیغمبر نباشه ما رفتیم تیمارستان یه نفر نبود که درمورد بیماریمون باهامون صحبت کنه که تو چته و چکار کن انگار محکوم به قرص ابد هستیم درصورتیکه به یاری خدا از همشون شادتر و دلخوشتر حالا اینا ریشه شون به اذن خدا کنده میشه ما راهنما میخوایم ولی کسی که دلش خدایی است و مومن و دل مومن به مومن وصله حالا اینا حاظر نیستن از خدا حرفی بزنن بعد اومدن مارو کنترل کردن و هیچ راهی بلد نیستن جز نابودی فکر و عقل با قرصی که کاش فقط گچ بود این ها یاد گرفتن چطوری یه آدم خوشکل و خندان رو افسرده کنن و ناامید از زندگی اصلا شغلشون همینه که جاسوسی و روانشناسی کنن همونطور که شیطان میکرد و طوری افسارتو بگیرن که خودتم نفهمی که خرشونی بعد که سوار شدن ریشه ی آینده و زندگی ات رو بزنن بعد افتخارم میکنن که شغلشون شیطانی است و ذره ای حس دلسوزی نسبت به مومنان خدا ندارند اینه که روزگار ما شده دست و پا زدن میان یه عده کلاش!

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸، ۰۷:۳۰ ب.ظ | علی | ۰ نظر

من به رسم قدیم و قدما می نویسم تا پدر در بیارم مینویسم تا خون جگر بریزه می نویسم تا هشدار بزنن ببین جوجه جیگر حسادت نکن که خواننده ی یوروپ و ایرانی واسه ما خوند و میخونه دلیل داره مارو برای هدایت مردم و روزگار و نجات از دست طاغوت بفرستن تیمارستان و عقیم کنن و قرص بدن که دیوانه مون کنند و مغزمون رو شستشو حالا گیرم اینا دیگه امام جمعه ی سابق که خبر داشت از خوش خدمتی های ما اون چرا خواب بود فرماندار اون موقه چرا گذاشت مارو عقیم کنن و بفرستن تیمارستانی که بدتر از زندانه من حق خودمو میگیرم از این دنیای نکبت من خون میریزم پاش یعنی خون هارو چاری میکنم خون این و اون نشد خون زنان رو میریزم ساکت بشینم تا روانشناس حرومزاده قرص گچی که خوبه قرص ضد شهوت ضد عقل ضد منطق قرص دیوانه کردن و فراموش کردن خدا بهم تزریق کنه و من هیچی نگم بگم خعلی  ممنون آقای دکتر و دیده شده ازش معذرت خواهی هم کرده بودم بعد دیگه همه ی خواننده ها  ساکت بشینن بگن پدر سوخته قرصتو بخور؟؟ نه من میجنگم حتی اگه هیچکدومشون پشتم نباشن حتی اگه دوباره بخوان پدرمو در بیارن میگه آقا چرا فیلم ننت رو گذاشتی تو کانالت نمیدونه بدبخت حالا ننمون رو آزاد کردم از چنگ یه عده یاغی که فیلم بدون روسریش رو به هرکی خواستن نشون و دزدیدن فیلم خصوصی واسه ی ما نزاشتن ریدن تو زندگیمون رفت از همه ور جاسوسی و حسادت و کینه  از اقوام تا دور و نزدیک و هسمایه حالا نمیدونه داره بهش خوش میگذره ولی  هنوز به من خوش نمیگذره تا زهر جانشون رو بگیرم! تا انتقام یه عمر بدبختی و حسادت رو از جیگرشون بکشم بیرون برام مامور گذاشتن چس خواهرشون پدر یک یکشون رو در میارم یعنی یه کم وقت میخام فقط تا یکی یکی به درک وادارشون کنم با حرف زدن نمیشه با کردن میشه! میدونی اینا برای من خطری ندارم مامورا فقط میخوان زنم شن و رو سرم سوار شن حالا میفمم که پدر هرکی رو بخوان در بیارن میرن سراق زنش و از اونجا روش فشار میارن و رنج و عذاب میدن شکر خدا که  زن ندارم و فقط یه خورده عقده کردم که یه کم خون بریزم! خون رگشون نشد خون حیض مثلا پریود!! عقده است دیگه کاریش نمیشه کرد اینطوری یه کم سبک میشم که فاصله و حرمتم حفظ شه که قدرم دانسته بشه به زانو در میارم یک یکشون رو!! و اینکار فقط از بنده ناشی و ناجی هست نه هیشکس دیگه!! همه منتظر منن تا گارد بگیرن ولی اینبار با رحمت و نوازش سخنرانی نمیکنم اومدم حال بگیرم ههههه

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۳ ق.ظ | علی | ۱ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۳۴ ب.ظ | علی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ب.ظ | علی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ب.ظ | علی | ۰ نظر

دلم میخاد بگم دکتر حاظری عقیمت کنم بعدش ماهی ۵ میلیون دستور میدم بهت بدن..بار اول که بابام کاراشو کرد که بیمه بشم و پزشکا دور میز جمع شدن و چندتا سوال پرسیدن رد شدم و تجدید نظر دادن مامان بابام تا مگر اینکه بعد ۶۰۰ سال اگه بابام مرد از دنیا رفت بیمه تامین اجتماعی بشم ولی اعصاب نداشتم جلسه تجدید نظر نرفتم نمیخام بگم تو جلسه اول چی گذشت چون آدرس اینجا رو براشون نوشتم خوششون نمیاد فقط موقع اینو میگم که موقع نوحه خوندن گفتم اگه سینه میزنید میخونم اولا نزدن دوما مامان وقتی بیرون اومدم چشماش سرخ شده بود داشت گریه میکرد چقدر مطلب آماده کرده بودم که به دکترا بگم نشد ولی بعدش همش آقای خامنه ای میومد تو ذهنم لامصب نفهمیدم دوربین جاسوسی کجاست اینو هم بگم که اولش گفتم من با امام زمان عج در ارتباطم و خواننده ها برام شعر میخونن بعد تعجبشون برد دکترا اینطوری بهتر اسکیزوفرنی ایم مشخص میشد چون من سه بار بستریم کردن گفت حالا کدوم خواننده ها برات میخونن گفتم چاوشی تتلو و اینا گفت نگو اینا بگو مثلا فلان خواننده گفتم همشون!! 

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۴ ب.ظ | علی | ۰ نظر

من قرار بود رئیس جمهور بشم وقتی مدیر مدرسمون فهمید پیش دانشگاهی رو میخاهم غیر حضوری بخونم زنگ زد گفت بیا مدرسه صحبت کنیم یه نفر دیگه وقتی رفتم همراش بود پیشنهاد داد که میخای بری دانشگاه شریف؟؟ من خر که وبلاگ نویس بودم و سرامد نویسندگانی که هواپیماشون سقوط کرد در پرواز خارج گفتم شما؟!! مدیرمون گفت با من حرف بزن گفتم میخام برم دانشگاه خوب و قبول نکردم گفتم من پایه ام ضعیفه میخوام از اول بخونم نمیدونستم یه سال برم پشت کنکور میفرستنم به تیمارستان بدتر از زندان و جلوی مدارک و مدارجم رو با قرص روان خواهند گرفت حسودان نظامی اون دوران و خفه م خواهند کرد و منم تصمیم گرفتم حالا که از راه نویسندگی و دانش رییس جمهور شدن نمیشه پس دلقک بشم تا لااقل حرفامو بتونم براتون بگم و سخنرانی کنم و حرفارو به بالا و شما بتونم برسونم اگرچه با مسخره شدن و خندیدن و دیوانه بودنم ولی هرگز یه نفر از شما ویسگونیا درمورد یک دونه سخنرانی آپاراتم نظر ندادین که اینو یا از خفقان یا شاید کسانی که نظر میدن دکتر روان یا مامورن میدونم چه بسا دخترانی که میان و دخترن و چقدر خوش خیال بودم و بیشتر تلاش کردم و عکس گذاشتم به خیال اینکه دخترا اینجا صف بکشن ولی اونطور نشد!

اوفف الان که قد گاو براشون ارزش ندارم اون موقه خدا با ما بود و وضع کشور نا آرام!!

Wisgoon.com/khisgoon

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۴۴ ب.ظ | علی | ۰ نظر

عمو عمه

صدای ملکوتی

عقل داره و منطقی صحبت میکنه و چرت نمیگه

تسخیر نمیشه کرد فردی که اشهد بخونه

از صوت بد سنی ها بدش میومد داد میکشید

رفته بود قبرستان درحالیکه سنیا مرده پرستی و شرک

بعد از قرآن و قبلشم ازش این ملک یا روح جدا نشد

مستی تا حد تسخیر روح هستش 

گفته ها: کردی میدونی؟ نمیگه نمیدونم و سر تکان میده و راستشو میگه همینطوری میگه ارمنی

چکارش داری؟ میخام دخترمو بگیره .. داره شیخ سنی رو خر میکنه که داستان عاشقیه وگرنه با قبرستون رفتن و ندیدن دختر کی تسخیر شده

تو مگه کی هستی چقدر زور داری؟ با صدای ملکوتی میگه رئیس اجنه

میگه چی میخای بگو چی میخای...داره زمینه سازی میکنه که بگه بیا مسلمان بشو

من کاری ندارم اونا صدام میکنن این بنده هزار بار قسمم داد اومدم...حالا یا تو قبرستونی جایی فاتحه خوانده یا متوسل شده

من شاه شاهام

وقتی قرآن میخونه زورش میاد و فحش نمیده و میگه بسه بگو چی میخای چون بد قرآن میخونه

        اینی که میگی اینی که اسمشو میاری  اینی که این همه بنده هاش صدام میکنن نوچه ی نوکرام اونایی که جلوشون خم و راست میشن برام میفرستن چرا با من اینجوری میکنید من به دین خودمم با کسی مشکلی ندارم (شیعه) 

    میگه مسلمون بشو میگه به چه قیمتی میگه به قیمتی که نجات پیداکنی و بهشت خدا مالت بشه...  میگه کسایی که بامند چکارشون کنم(سنیا) میگه ولشون کن میگه نمیتونم من شاهم میگه میتونی کلشونو مسلمون کنی و...

اون کسی که براش خوندن اومدن اومدم دوسش دارم آدم خوبیه

  این همه شما میگن پس چرا انسان هایی که میگن خالق مخلوقاته چرا اونا این همه کتابی که شما بهش میگین برعکسش میکنن (منطق اعلا و خودشو میدونه و میشناسه در حال تسخیر )پیش صد نفر منو بردن چرا یکنفرشون اونو نخوند چرا تو میخونی(درگیر کردن سنیا)

عالیه انجام بدین من نفراتم بیشتر میشه (بدست ما میرسه)

میگه بسم الله الرحمن الرحیم میگه این کیه که اسمشو میارین نابود میشم (نابودی و فنا از عشق)

این کیه این بدنی که من توشم مگه چی داره که به من نمیدینش( جوابای سنی)

میخای بیا بیا میگه کجا بیام میگه قبرستون ارمنیا با خنده و سنی قرءان میخونه

با موسی و فرعون بودم!!! وقتی میگه داستانشو شندیدی

این کتاب چیزیه که بچه منو نابود کرده چیزیکه زندگی منو نابود کرده شما انسون ها میگید که زندگی خوبه میگید بچه هاتون شیرینه براتون پس ما چی پس بچه های ما چی(شیعهیان)

همونی که تو اسمشو میبری چیزایی گذاشته جلو روم که نمیتونم میگه چی میگه دیواری از نور

نه دقیقه






بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۰۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

دیشب قبل خواب ناراحت بودم و فشار روم بود تصمیم گرفتم ذکر یا علی رو با شعر بگم و حتی توی خوابم تکرار میکردم و زنده بودم مثلا یا علی و یا علی و یا علی روی ریتم خاصی شعر مانند بعد خوابی از شهیدی دیدم که دارم تیر به سمت آسمان با چند نفر شلیک میکردم و کلا دو نکته رو فهمیدم یک اینکه شیاطین و در راسشون آمریکا توی خواب هم برنامه دارند برای مومنان دوم اینکه ما وکیل داریم ببینید نمیشه اسمش رو هم وکیل گذاشتا یعنی ما اگر خدایی باشیم از سیستم جهانی که حتی اسلام رو قبول داره ولی در کنار اسارت شیطانی اگر با خدا باشیم از این اسارت ها بیرون میایم و حتی در خواب هم ولمون نکرده اند اینا لذا کسانی که بتونن خدایی بشن و ازسیستمشون خارج بشن اینا میفهمند و هم دیگه لازم نیست از خودمون دفاع کنیم بلکه موکل داریم این ها مالک زمین میدونن خودشون رو اگر ما هفت آسمون داریم شیاطین در زمین خودشون رو مالک میدونن و درب آسمان ملکوتی رو بسته اند بر ماها که ناامید بشیم و تمام افکارمون رو میدونن حالا اگر ما از سیستم شیطانیشون به نحوی خارج بشیم اینجا یک گروه مومن یا روانشناس و یا موکل ما خارج شده ببینیند در دنیا ما گروهی کار  میکنیم و یک خط گروهی افکارمون هست لذا من جوابگو نیستم خودم که وبلاگ مینویسم اگر منو بخوان بفرستن بر فرض به تیمارستان نگاه میکنن که گروه افراد چه بر سرشون اومده و همه موکل داریم نه به معنای شغل وکیل بودن بلکه در آمریکا وکیل بسیار زیاده لذا من اگر خدایی بشم هزارتا نوکر دارم که بجام کار میکنن و اینا از همین میترسند لذا توی خواب هم برام برنامه دارن و لازم نیست من جوابی بدم بلکه خودشون پاسخگو ان اینا این شیاطین میگن خدارو بپرست ولی نوکر ما باش از حیطه ی ما بیرون نرو پیش خودمون باش!!! این که نشد اسلام یهود هم با فلسطینی ها همینن قرار رو داره اینکه خدا قبول نداره!!!! یعنی طوری اختیار مارو گرفتن که نه خدایی میشیم که جهان رو بدست بگیریم با گروه خدایمون کما اینکه هیچکاره ام باشیم هزازتا نوکرو وکیل ساخته میشه برامون نمیخاد که داد بزنیم و خودمون رو نشون بدیم این شیاطین جن میخان دنیارو کنترل کنن یعنی ما نمیبینمشون ولی باطن کار که کنننده ی کار باشه رو جنیان شیطان میخوان در دست بگیرن وکلی برنامه دارن الان توی آمریکا نگاه کنید همشون وسواسی شیطانی اند کسانی که در فیلم ها و تلوزیون میبینیم یعنی باید بنده ی شیطان باشن وگرنه اثری ازشون نیست! و ما نمیفهمیم که اگر خدایی باشیم اینا بنده مونم میشن لذا توی خواب هم ولمون نکرده اند من خودم گفتم دیشب به صورت شعر مانند حتی توی خواب ذکر یا علی گفتم و خارج شدم و دیدم تو خواب محفلی آمریکایی رو که برامون چیده شده و موکل دارم که پاسخگوی کارامه!

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

نظرات


    همه نظرات

    هرزنامه (۹)

    وضعیت ▾


[کاربر مهمان]

۱۵ اسفند ۹۵، ۲۳:۵۳ ویرایش حذف ناشناس در مطلب بسم الله الرحمن الرحیم

ایران آمار 188.209.8.72

شوخی ترسناک و بی مزه ایه.

تأیید شده ▾ ویرایش پاسخ گزارش هرزنامه

پاسخ توسط علی رضائیان در ۱۶ اسفند ۹۵، ۰۲:۱۲

تو به نظرت من برای چی قرص روان ده ساله میدن بهم؟؟ من یه کبریت روشن کردم و از دور انداختم روی بابام بعد بابام هم از این کارای وبلاگی من میترسید و قبلش هم روانشناسا اومده بودن پیشش خلاصه ما کبریت انداختیم روش وقتی افتاد روش اصلا خودش خاموش شد بعد بابام از سر جاش تکون نخورد و زنگ زد روانپزشک که داره آتیشم میزنه بچه م!!! یعنی من خودم همونجا بودم چاوی خودم از سرجاشم تکون نخورد بعد توی تیمارستان دکتره میگفت تو میخواستی بابات رو آتش بزنی!!!!!!!!! یعنی قرصی که به جنایت کارترین افراد میدن دارن میدن به من بدبخت اونم 10 سال خلاصه بابام هر موقه فضا خراب بود زنگ میزد به اقوام و اینا که من حالم بده و همینطوری میفرستادم تیمارستان والا من نمیدونم چی بگم توضیح زیاد دادم حالا شما رو هم ناراحت کردم و قتتون رو گرفتم ببخشید البته شما میگی شوخی ترسناک و بی مزه بله خودم هم یه لحظه به حودم گفنم اینکارو نکنما ولی میخواستم از اون حالت ترس بابام بیرون بیاد و البته تحریک شده بودم یعنی بهم میگفتن دکترا زندگی نباتی دارم و اینا میخواستم خودی نشون داده باشم و تحریکم کردن و منم 18 سالم بود دیگه البته قرص رو هم بار اول کمش میکردن دیگه وقتی نخوردم قرص بازم فرستادن تیمارستان و دیگه قطش نکردن تا حالا الانم هیچی دیگه واریکوسل درجه ی 1 و 2 دارم و از زنا خوشم نمیاد زیاد!! یعنی یکی از عوارض این قرصه خراب کردن دستگاه جنسی هست اگه بدونی!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ب.ظ | علی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ | علی | ۱ نظر

دیروز پریروز یه روایتی آشنا از آیت الله طباطبائی گفته بودند که توی سایت اجنه بیشتر پیدا میشه چون من میخواستم ببینم این زنبورهای گاوی جن هستند یا نه!!! چون بار آخر سوم که تیمارستان بودم و مست مست شده بودم و فضا سنگین آقا ما رفتیم تو حیات و حالمم طوری بود که انگار ارواح و زنان روح و حوری دوروبرم بودن و من در محظر و این فضای به این سنگینی رو تا اون موقع نداشتم خلاصه لخت میشدم و کسی هم نبود تو خونه خالی و منم واقعیتش میگفتم تو بهشت لختن دیگه و انتظار داشتم مستی کنم خلاصه رفتم تو حیاط یادمه یه خورده خاک ریختم و لخت و البته با شورت خوابیدم کف حیاط اون موقع خیلی از نظر غیبی جاسوسی و اجنه و ارواح و فرشته حس میکردم نگام میکنن و اینم دلیلی بر لختی بود که ولم کنن و بلخره معذب شده بودم چه میدونستم فضا ملکوتی هست و همشم بهم ظن بود و فکر بد همه میکردن درموردم خلاصه رفتم توی حیاط مستم بود بعد یه مرتبه دیدم زنبورهای گاوی تو حیاط دارن میگردن آقا مام مست روز اول طوری نبود روز بعد دیدم که یکیشون اومد روی دستم نشست و منم ترسیدم ولی مست بودم و الان میگم خریت کردم خلاصه نشست روی دستم و من توی دلم ترسیده بودما و ذکری هم گفتم ولی تکون نخوردم ببخشید روی انگشت پام نشست شاید انگشت بزرگ پا انگشت شصت خلاصه نشست و خون پام رو با دندوناش مکید البته زنبور قشنگی بود و زرد روشن بود از این زرد کهربایی تیره بدم میاد و روزی ایم شده بود بیاد دیگه خلاصه پام خون اومد  و تکون نخوردم و بعد رفتش اگه نیش میزد باید میرفتم دکتر شاید ولی مادربزرگم بهش نیش زده این زنبورا و شاید دکترم نرفت خلاصه آقا از بحث خارج شدیم ما میخواستیم ببینیم جن هستن یا نه بعدا یه سایتی بود نوشته بود روایتی از رسول الله سلام الله علیه که زنبور نه جن هست نه انس و چهارتا حیوان رو نام برده بود که نکشیدش مثل پرستو و قورباغه و مورچه و یه توضیحات جالبی هم داده اند خلاصه ما فهمیدم که نه جن هست نه انس این زنبور ولی هنوز بازم تو زنبور گاوی شک دارم چون زنبور عسل نیست نه که بگم فرشته هستا نه فکر میکردم این حیوانات خطرناک که نیش میزنن و موذی ان یه ربطهایی شاید با اجنه دارن که حالا هنوزم تو شکم باز الانم که مینویسم متوجه شدم که برق رفته رو هوام هنوز ولی سیوش کردم توی جای دیگه خلاصه بازم خارج شدیم از بحث اینکه آقا توی یه سایتی دیگر درمورد اجنه یه جمله ای از آیت الله طباطبائی ره دیدم که فرموده اند که مشرکان سه دسته اند اول آنهایی که جن می پرستند دوم آنهایی که ملائکه می پرستند سوم آن هایی که مقدسینی از بشر را میپرستند!!! ببینید ما همه مشرکیم و رتبه داره تقوا حالا ما داشتیم خدایش فکر میکردیم خداییا و بعد گفتیم حالاا یه زن هایی مخصوصا شاید جن در ذهنم هست و اینا هم که باشن الکی نبومدن بلخره میخوان مارو کنترل کنن و مامور شیطان یا جایی هستن و منم که خداییش خدایی نیستم و باهاشونم اگرچه قوی اند ولی اگر جن هم نباشن یه مقدسینی هستند که من دلم میخواد شهوتی باشم و باهاشون ریلکس راحت بلخزه شرکه دیگه عزیز برادر به خودمم و مشاهده هم میکنم نمازم و ارتباط با خدا سست شده و کسانی رو هم که میبینم از روحانیون که انگار زورشون میاد نماز میخونن و وقتی پا میشن انگار کار بزرگی کرده اند و انتظارشون از خدا زیاده و اینا هم ممکنه برای شهوت و زن نماز بخونن و کارشون رو سنگین میدونن نه که برای خدا بخونن منم دیدم به این سمت دارم میرم که کارام ارزش الهی نداشته باشه خلاصه این زنهای جنگیر یا جن اینا وقتی حتی بهشون توجه هم میکنیما اینا میگن یارو چقدر جوان ضعیفی است که به ما توجه داره بعضیاشون واقعا همینطوری فکر میکنن اینا دوست دارند ما مثلا به یک زن های قوی جنگیر قوی و استاد بالای سرمون باشه تا بعدا بیان سراغمون و بهمون توجه کنن بعد ما هم که سبکیم کلا یعنی اصلا از فضای جن و شیاطینی که باهامون باشند وضعیتمون مشخصه یعنی اگر شیطاطین جن کنارمون باشن خوب قضاوت میکنن که ما بدیم و مجرم شاید یا گناهکاریم و چرا فرشته ها جدا نکرده اند آیا چه کار کرده باشیم که اینطوری است فضا که شیاطین با مان و در قرآن هم میگه او و قبیله اش از جایی که شما نمی بینید یا نمی دونید دارند شما رو میبینند لذا میفهمیم که علاوه بر نکاتی که قبلا گفته شد اینکه آقا قبیله داره و یک رئیس همشون همینطورند بعد یه فبیله بره و یه قبیله ی دیگر بیاد کلا وضعیت روحی ما بهم میریزه دیگه خنده داره ها!! خلاصه ما هم مشرکیم دیگه یا تقوامون کمه ببین تشنگی جنسی مثل آب نیست بلخره زن ها که میگن اگر ارضاشون نکنه شوهرش به مرد سیاه چنگ میزنه که این حدیث غوغا کرده در مبحث جنسی ولی بلخره ما مردا احتلام داریم کسانیکه تقوای بالایی دارند حاظر نیستند به زنی فکر کنن و راه بدن و توجه کنن مگر محرمشون و بلخره این آب خودش میریزه و باید طوری باشه که زنها مارو بخوان و به سراغمون بیان نه اینکه ما فکر و دلمون رو بدیم یعنی حتی اگر زن غیبی روح یا حوری هست اگه جن نیست و شیطان پس باید ما ذکر لااله الا الله بگیم نه بریم با زن مردم توی ذهن دوست بشیم که بعدا بخوایم مشرک بشیم و متهم یعنی باید اولا از طرف زن باشه دوما ما یاد خدا باشیم اینطوری حتی جن ها هم حساب دستشون میاد و بازیمون نمیدم وگرنه مگر میشه با شهوت بازی کرد؟؟ الان شارژ لب تاپ تموم میشه اخطار داد بسلامت!

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ | علی | ۰ نظر

سلام دکتر احمد فکور خعلی خعلی من از شما ممنوم که آن نامه را برای دکتران شیراز در هجده نونزده سالگیم نوشتید و یکباره چنین سرنوشت رویایی را برمن رقم زدید چنانچه اگر تیمارستانم نمیفرستادید مرا الان گوشه ی زندان باید خاک میخوردم و هیچکس نمیدانست که چه کار بزرگی کرده ام و میکنم و اصلا پرورش نمیافتم طبق مکتب ایرانی اسلامی که همه خواهانشند و من اصلا قصد فیلم گرفتن نداشتم وقتی دیدم که مرا باز هم به تیمارستان میبرند هروقت هوس کردند و فشار رویم آمد و سیستم خرابشان بهم خورد لذا گفتم باید شکایت و اعتراض آشکارانه ی خویش را بدین وسیله خدمت شما و تمامی بینندگان عزیز روا بدارم تا شاید بین این همه زن قوی کسی دلش برام بسوزد و اینقدر دست مرا نبندند و به تیمارستان بفرستند چون هر موقه کشور بهم میریخت مرا بستری میکردن و چشم امید مسولان بوده ام !!!خدا میداند فشار اجنه ارواح چقدر زیاد بود در قبل از تیمارستانم که شکرخدا با قلیان و نوحه ی اباعبدالله رفع شد!و شما مرا نجات دادید از چنگ طاغوت لذا خعلی خعلی متشکرم چون در شیراز هیچکس جرات نمیکرد نگاه چپ به من کند ولی دکتر فکور شما دکتری کردید و بدین وسیله جان خود را بخطر انداختید و من باز چند هفته پیش درس عبرت نگرفتم که با جان شما و جان شما را به خطر نندازم و پیش شما آمدم تا مگر قرصم را کاهش و اعصاب و روانم را برگردانید تا درس عبرتی برای دکترین دیگر شوید ولی شما تشخیص دادید که قرصی بر قرص دکتران شیراز اضافه و بدین جهت لطف خود را بیشتر کردید و گفتید که این قرص ها بدنم مثل آب بهشان عادت کرده لذا قرص جدیدی دادید لذا من صمیمانه از شما متشکرم که وقتتان را تلف کردم خدا حافظتان بای بای


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۵ ب.ظ | علی | ۲ نظر

تو ای بازیگر مبادا در هر نقشی از نقشهایت فرو روی و غرق شوی ما جدی جدی نقش بازی کردیم اینا شوخی شوخی بازی مارو جدی گرفتن واقعی دانستن حکم دادن قرص دادن تیمارستان الان بابا نمیتونم زن بگیرم شغل خوب پیدا کنم درس بخونم حتی کتاب هم نمیتونم بخونم چون جدی بازیگری کردم فقط در محدوده ی خانه تا چه رسد بیرونم نبودم!!!!

تو ای تماشاگر مبادا با دیدن فیلمی چیز بدی یاد بگیری و تحریک یا باور یا عبرت بد بگیری مثلا من از تو فیلم ها دیدم موقع شام سفره رو کشید بازیگره خونه رو بهم ریخت و هیچی نشد ولی من در نقش او تیمارستان کشیده ام!!!!

و البته تیمارستان بار اول اینگونه بوده بار دوم و سوم کار بدی و عصبانیتی و چیزی نبود جز فضای شیطانی! و قبل از این وبلاگ و وبلاگ قبل تیمارستان برای بار آخر بودم و از موقعی که عکس و فیلم گذاشتم طعم تلخ بدتر از زندان نکشیدم تا بحالا!! امیدوارم هیچکس هم نکشدش!!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر

دو تا کلیپون ره از تو آپارات امروز حذفیدن یکیش کلیپ حضرت مریم (س) که دوباره آپلود کردم یکی هم درمورد سکس تزریقی بود و میخاستیم درمورد کلیپ اولی صحبت کنیم کلیپ دومی هم حذف کردن یه دو سه روزی هست همش بوی گند گناه میاد اه همین الانم داره میاد باور کن البته من یه عمره زنان همرام بودن خعلی باهام پشت کامیپوتر حال میکردن لذا از بوی گناهشون خوشم میاد مثل یک مامور زباله که از بوی گند آشغال خوشش میاد وعادت کرده یه بویی مثل بوی گند ماهی فروشی ایه نمیدونم حسش کردی یا نه تا حالا بعد دیگه بازم چیزای دیگری هم گفتیم تو کلیپ که انگار حس میکنم با هر کلیکی که میکنم نشستن اعصاب سنجی کردن و متناسب با حیطه ی فکری و روانی ای که دارم با موس و کلیک هام و با نوشته هام یک دستگاه جنسی یا تراشه ای چیزی ساختن و زنان ارضا میشن متناسب با کارای لب تاپم خوب اینکارا چیه من بدبخت مدام میرینن رومون و نورما در راه کثیفی خرج میشه و باعث شد یه فحش آبداری به این آخوندان بدم در دلم چون اعصابمون خورد شده بود از این کارا و حذفیاتشون البته فقط در دل دادما بعدم که دیوانه شدن مارو میفرستن تیمارستان محکوممون هم میکنن یعنی بار دوم تیمارستان یادمه آقا ما کاری نکرده بودیم دلمون گرفته بود برای بار یعنی بار اول تو عمرم نشستم بشکن زدن البته همراه با آهنگ دیشددی درنگ دلی دلی دلیلی درنگ همون آهنگ عروسی هستا که بادا بادا مبارک بادا یا یه آهنگی شبیه به همین تو اتاق بودم زدم  آقا دیگه بعدش نمیدونم چی شد دیگه فرستادن الکی الکی تیمارستان البته قرصام کم شده بود و نمیخوردم ولی هنوزم نمیدونم دکترا چرا اینکار غلط و از این گوه خوریا و غلطکاریا کردن انگار ما بنده شونیم مثلا گیرم که عاشق شده باشم حق نداره کسی به خاطر عاشقی مگر اینکه طرف شکست عشقی خورده  و میخواد خودکشی کنه اگر اینطوری هم بودما دیگه تا یه سال بعدش فوقش قرصام رو قطع میکردن ولی اینا عقده دارند!تقریبا نه ساله قرص مصرف دارم!! البته قرصام خعلی کم شده بودا بعد نه که همش به خاطر اینکه مامانم پیداش میشد دلم براش بسوزه که قرص میاورد بلکه اتفاقا مزاحمم میشد و همیشه دکتر میگفت نصف ولی تموم نمیشد فکر کنم تکرار میکرد که نصف نصف نه که بگه نصفه مقدار قبلی!! دیگه بار سوم که رفتیم تیمارستان که آزارم به مورچه نرسیده بود وما خلوت کرده بودیم تو خونه خالی البته مست الهی بودم و فضا بسیار سنگین بود و تجربه و تحمل فضا رو نداشتم رفته بودم خونه ی دیگه مون و جذبه و نورانیت هم گرفته بودم خلاصه بار سوم رفتیم و دیگه قرص هامو کم نکردن و دوبرابرشم کرده اند و منم توی تیمارستان دیگه نورانیتم خوابیدا یعنی دیگه مثلا اون مامورای غیبی قوی دیگه نیومدن تیمارستان و طوریم نبود که بخوان رو سرم سوار بشن ولی تو خونه خالی صدام عوض میشد یاد گرفتم چه طوری فیلم بازی کنم انگار همه داشتن نگام میکردن و حالت شیدائی داشتم و زیادی رفته بودم نزدیک یعنی بهم نزدیک شده بودن و مورد توجه خاص خدا و نورانیتش بودم دیگه تاب نیاوردم لخت میشدم توی خونه خالی اوضاع بد بود ولی اوضاع من نبود اوضاع فضا بد بود اون موقه لب تاپ جدید که گرفتم و مورد دید همگان و جاسوسان شدم این طوری جذبه گرفته شد و وبلاگ هم داشتم و مسولیت وبلاگ نویسی الان آزادم مسولیت ندارم و هرچی بگم با زور و اینا قاطی نمیشه و ممکنه مهم هم نباشه یا مهم ندادنند ولی اون موقه مگه میشد حرف زد همش زور بود!